ڪافـہ ڪتاب

"معرفے برتریـךּ ڪتاب هاے ایراךּ و جهاךּ "

ڪافـہ ڪتاب

"معرفے برتریـךּ ڪتاب هاے ایراךּ و جهاךּ "

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رومن رولان» ثبت شده است


جان شیفته رمانی است چهار جلدی از رومن رولان.

فضای داستان جان شیفته، فرانسه در ابتدای سده بیستم است و رمان وضعیت اجتماعی این دوران را برای خواننده به تصویر می‌کشد. از سوی دیگر، شخصیت اصلی داستان زنی به نام آنت ریوی‌یر است و رولان در طول داستان چگونگی بیداری زنان فرانسه را شرح می‌دهد.

رومن رولان خود می‌نویسد: «قهرمان اصلی جان شیفته، آنت ریوی‌یر به گروه پیشتاز آن نسل زنان تعلق دارد که در فرانسه ناگزیر گشت به دشواری، با پنجه در افکندن با پیشداوری‌ها و کارشکنی ِ همراهان مرد خویش، راه خود را به سوی یک زندگی مستقل باز کند.»

جان شیفته، سرگذشت زنی را نقل می‌کند که روحی شیفته و عاشق دارد و زندگی‌اش مانند نام‌خانوادگی‌اش، ریوی‌یر (به معنای رودخانه) به رودی پرپیچ و خم و پرآب و غنی مانند است. جان شیفته با شیفتگی آنت ۲۴ ساله به پدرش و مرگ او آغاز می‌شود. در همین زمان آنت باردار می‌شود و ازدواج با پدر فرزندش را رد می‌کند. سپس خواهر ناتنی‌اش را کشف می‌کند و شیفته او می‌شود. جان شیفتهٔ آنت پس از آن عشق مادرانه را درمی‌یابد.

در جلدهای بعدی کتاب، آنت و پسرش، مارک ریوی‌یر درگیر حوادث تاریخی فرانسه می‌شوند و «بدین سان، زندگی او (آنت) در دو سطح موازی پیش می‌رود. و دیگران جز زندگی رویی او را نمی‌شناسند. در آن زندگی دیگر، آنت همیشه تنها می‌ماند. و این «زندگی دیگر»، جریان زیرین و ناپیدای رود، جان شیفته نام دارد.

جان شیفته در ایران با ترجمه محمود اعتمادزاده (م.ا. به‌آذین) منتشر شده‌است. او نخستین فصل این اثر را هنگام بازداشتش در زندان قصر ترجمه کرد و درباره آن گفته‌است «ترجمه این اثر پیرم کرد. چه سالها که قطره قطره آب شدم و فرو ریختم»


دانلود جلد اول - 519 صفحه

دانلود جلد دوم - 355 صفحه

دانلود جلد سوم - 326 صفحه

دانلود جلد چهارم - 539 صفحه



بخش های برگزیدۀ کتاب: 


مرا با حقیقت بیازار اما هرگز با دروغ  آرامم نکن!


ما زنان وقتی عاشق می شویم همه ی قلب و وجودمان را به مرد محبوبمان می سپاریم آنگونه همه زیبایی ها و لذات دیگر در رابطه با او معنا می یابند. اما شما مردان وقتی عاشق می شوید تنها قسمتی از قلب و وجود خود را در اختیار زن محبوبتان می گذارید. بقیه را برای موفقیت ها و کسب قدرت ها و خودخواهی خود نگه می دارید. 

حرفی نیست شاید اگر ما هم مرد بودیم چنین می کردیم اما آنچه از شما می خواهیم این است که آن قسمتی از قلبتان را که به ما سپردید دیگر ملعبه هوسبازی هایتان نکنید، ما به همان سهم هر چند کوچک اگر زلال و اطمینان بخش باشد قانعیم.


جایی که زندگی هست،‌ مرگ هم هست: این نبردی است در هر لحظه.


می‌دانم، خطر می‌کنم. برای آن هم خطر می‌کنم که بهتر بدانم. اخلاق کهنه توصیه می‌کرد که از خطر بگریزیم. ولی اخلاق نو به ما یاد داده است که آنکه خطر نمی‌کند هیچ چیز ندارد. 


سادگی،‌ که نام دیگرش حماقت است،‌ بدتر از جنایت است. 


رنج بردن،‌ آموختن است.


من خدا را به مبارزه می خوانم. و این یادآور عصاره بسی شاهکارهای قدیم و جدید است: انسان دربرابر سرنوشت...


آن که زبانش پیوسته در کار است، ناگزیر است که از همه چیز حرف بزند؛ و نمی توان توقع داشت که هر یک از سخنانش او را متعهد سازد: این برایش بدتر از آن است که به چهار میخ کشیده شود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۲
نویسنده