ڪافـہ ڪتاب

"معرفے برتریـךּ ڪتاب هاے ایراךּ و جهاךּ "

ڪافـہ ڪتاب

"معرفے برتریـךּ ڪتاب هاے ایراךּ و جهاךּ "

یک مرد | اوریانا فالاچی

چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ب.ظ


یک مرد داستان مردی به نام آلساندرو پاناگولیس است،که از زبان همسرش نقل می شود. در واقع اوریانا فالاچی یک مرد را در قالب نامه ای به آلکوس زندگی این مبارز یونانی را را بازگو می کند. الکوس یا همان آلساندرو پاناگولیس که بیش از سی سال پیش به مبارزه با پاپادوپولس دیکتاتور نظامی یونان – بر می خیزد و دز این راه بازداشت می شود.در دوران بازداشت به وحشیانه ترین شکل ممکن شکنجه می شود و سرانجام در دادگاه به اعدام محکوم می شود. اما به دلیل فشار بین المللی و حمایت مردم کشور های مختلف اعدام نمی شود در نتیجه حکم اعدام او منجر به حبس ابد می شود.

الکوس یک بار از زندان فرار میکند ولی دوباره دستگیر و در شرایط سخت تری زندانی می شود. توصیف های این کتاب درباره زندان انفرادی به گونه ای است که خواننده تمام وحشت و سختی های یک سلول انفرادی را لمس می کند. این در حال است که به نقاط ضعف آلکوس را نیز بیان می کند "شکنجه های دیگه ای هم بود که به حساب نمی اومدن، چون اثر باقی نمی ذاشتن! مثلا وقتی از زور بی خوابی می افتادی و دوباره بیدارت می کردن یا خفگی! فهمیده بودن طاقت خفگی رو نداری بیشتر با این روش عمل می کردن!"

الکساندر پاناگولیس سر انجام پس از پنج سال توسط پاپادوپلیس بخشیده می شود.

او که قبل از آزادی آشنایی مختصری با اوریانا فالاچی و نوشته هایش داشته پس از آزادی با او ازدواج می کند. این در حالی است که آلکوس پس از آزادی در شرایط سختی به سر می برد به گونه ای که حتی بارها به آن دلیل قرار نبود کوتاه بیاید به مرگ تهدید می شود. الکوس با این شرایط در انتخابات شرکت می کند و رای می آورد از این طریق وارد مجلس می شود...

زندگی پاناگولیس در سالهای پس از آزادی سه سال به طول می انجامد. درگیری او با محافل قدرت یونان و نیز زندگی زناشویی اش علاوه بر این که بسیار هیجان انگیز است به طور فوق العاده ای نقل شده است...

"لحن مرگ بار صدات من و بیشتر از ماجرای اون فاحشه ناراحت کرده بود! وقتی تو سالی بعد از مردنت کارای عجیب و غیر منطقی تورو بررسی می کردم، مست کردنای بی معنیت و خوابیدنت با زنای هر جایی و بعد دور انداختنشون، به این نتیجه رسیدم که همش بعد از برگشتنت تو سیزدهم اوت و اون استقبال مسخره شروع شده بود!"

یک مرد اولین بار در سال ۵۲ به فارسی ترجمه و چاپ شد در حال حاضر نیز با ترجمه یغما گلرویی به فروش می رسد.این کتاب توسط انتشارات دارینوش به چاپ رسیده است.
از نظر نویسنده، این کتاب بهترین اثرش تاکنون می باشد.


بخش های برگزیدۀ کتاب:


چوب کبریت به جای قلم

خون بر زمین چکیده به جای جوهر،

پاکت از یاد رفته ی باند پانسمان به جای کاغذ...

اما چه بنویسم؟ 

شاید تنها فرصت نوشتن نشانی خود را داشته باشم 

شگفتا! جوهرم منعقد می شود... 

برایتان از سیاه چالی می نویسم در یونان!


بعضی وقتا خیال میکنی با یه انقلاب، یا یه سلاخی که بهش میگن انقلاب، قدرت رو کله پا کردی، اما می بینی دوباره با یه رنگه تازه سر بلند میکنه!ا ینجا سیاه، اونجا قرمز، یا زرد یا بنفش یا سبز! مردمم یا قبول میکنن یا خودشون رو بهش عادت میدن!


جوونی بدترین جای قصه ی زندگیه! تو جوونی کم کم دنیا رو می فهمی و می بینی آدما بی ارزشن! میفهمی حقیقت و آزادی و عدالت واسه هیچ کس ارزش نداره! اینا چیزای ناجوری ان و آدما با بردگی و دروغ و بی عدالتی راحت تر کنار میان! مث خوک تو این کثافتا می لولن! من از وقتی قاطی سیاست شدم این چیزا رو فهمیدم! باید قاطی سیاست بشی تا بفهمی آدما هیچ ارزشی ندارن !همین دلقکای شارلاتان به درد حکومت به این آدما میخورن! با یه عالمه امید وارد سیاست می شی و به خودت میگی سیاست یه وظیفست تا باهاش دنیای بهتری واسه ی آدما بسازی ولی وقتی جلو میری میبینی هیچی به اندازه ی سیاست آدما رو به لجن نمیکشه!


پس از آنچه سخن می رانم که دیگرانش باور ندارند! می گویم: پایان زندگی آن چنان خواهد بود، که مالکان قدرت میخواهند! 

الکساندر پاناگولیس - مبارز انقلابی یونان


نظرات  (۱)

بخش برگزیدش عالی بود:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی